شیر
وای بلاخره با حرفای مامانم و اطرافیان مجبور شدم ناز گلم رو از شیر بگیرم.
چقدر براش سخت بود و چقدر برای من سخت بود.اینکه یک وابستگی دوسال چند ماهه به یکباره قطع بشه.
خودم که دارم دق میکنم دخترکم داره از من دور میشه اما چاره ای نیست.در عجبم از گذر زمان که دو سال چطوری با یک چش به هم زدن تموم شد و اون موجود نحیف و خوشگل و خوشبو تبدیل شد به کسی که به من بگه من میمی فلفلی ممیخورم.یا بگه :
مامان جونم. مببونم.دوشت دایم .هبیشیو.بفرمایید............شام
اینا از سروده های نازنین مادره.
خلاصه اینکه خیلی سخته.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی